جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
crier
01
فریاد زدن, جیغ کشیدن
مثالها
Elle a crié pour appeler son fils.
او فریاد زد تا پسرش را صدا بزند.
Il crie toujours quand il est en colère.
فریاد میزند همیشه وقتی عصبانی است.
02
صدایی شبیه جیغ تولید کردن, صدای جیغ (چیزی) را درآوردن
مثالها
Les freins de la voiture crient dans le virage.
ترمزهای ماشین در پیچ جیغ میکشند.
La porte crie quand on l' ouvre.
در جیغ میکشد وقتی آن را باز میکنید.
03
جور نبودن (با), به هم نیامدن، هماهنگ نبودن، خواندن (با)
مثالها
Cette couleur crie avec le reste de la tenue.
این رنگ با بقیه لباس فریاد میزند.
Le rouge crie avec le vert sur ce mur.
قرمز با سبز روی این دیوار برخورد میکند.
04
با فریاد گفتن, فریاد زدن
مثالها
Il crie son nom pour attirer l' attention.
او نامش را فریاد میزند تا توجه جلب کند.
Elle crie pour prévenir les enfants.
او فریاد میزند تا به کودکان هشدار دهد.
05
جار زدن, تو بوق و کرنا کردن
مثالها
Le marchand crie ses produits dans la rue.
تاجر محصولات خود را در خیابان فریاد میزند.
Elle crie les nouvelles du marché.
فریاد میزند اخبار بازار را.
06
سرزنش کردن, ملامت کردن
مثالها
Le professeur crie les élèves pour leur désobéissance.
معلم به دانشآموزان به دلیل نافرمانیشان فریاد میزند.
Elle crie son fils pour avoir menti.
او به پسرش برای دروغ گفتن فریاد میزند.



























