جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le crime
[gender: masculine]
01
جرم, جنایت، بزه
مثالها
Il a été arrêté pour un crime grave.
او به دلیل یک جرم جدی دستگیر شد.
Le crime a eu lieu pendant la nuit.
جرم در طول شب رخ داد.
02
قتل, آدمکشی
مثالها
Il a été jugé pour un crime qu' il nie avoir commis.
او به خاطر یک جنایت که منکر ارتکاب آن است محاکمه شد.
Le crime a choqué tout le village.
جنایت کل روستا را شوکه کرد.
03
گناه, اشتباه، خطا
مثالها
Mentir n' est pas un crime, mais c' est mal.
دروغ گفتن یک جنایت نیست، اما اشتباه است.
Il considère l' infidélité comme un crime contre l' amour.
او خیانت را یک جنایت علیه عشق میداند.



























