جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La crise
[gender: feminine]
01
بحران
مثالها
La crise économique a touché beaucoup de gens.
بحران اقتصادی بسیاری از مردم را تحت تأثیر قرار داد.
Le pays traverse une crise politique.
کشور در حال گذراندن یک بحران سیاسی است.
02
تشنج, حمله، طغیان، غلیان
مثالها
Il a eu une crise d' épilepsie hier soir.
او دیشب یک حمله صرع داشت.
La crise de colère a surpris tout le monde.
بحران خشم همه را شگفتزده کرد.



























