جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
bas
01
کوتاه, کم ارتفاع
مثالها
Le plafond est bas dans cette pièce.
سقف در این اتاق کوتاه است.
Le lit est bas, c' est plus confortable pour les enfants.
تخت کوتاه است، برای کودکان راحتتر است.
02
کم, اندک، پایین
مثالها
Le prix est bas cette semaine.
قیمت این هفته پایین است.
Il a un score bas à l' examen.
او در امتحان نمرهی پایینی دارد.
03
فرو افتاده, خم، افتاده، پایین
مثالها
Il marche la tête basse.
او با سر پایین راه میرود.
Elle a les yeux baissés, regard bas.
او چشمان پایینافتاده دارد، نگاه پایین.
04
پایین (صدا), کم
مثالها
Il a une voix basse et douce.
او صدای پایین و نرمی دارد.
La musique est trop basse, je n' entends rien.
موسیقی خیلی کم است، چیزی نمیشنوم.
bas
01
پایین
مثالها
L' avion vole bas au-dessus des arbres.
هواپیما پایین بر فراز درختان پرواز میکند.
L' oiseau se trouve bas dans le ciel.
پرنده در آسمان پایین قرار دارد.
02
آرام, آهسته
مثالها
Il parle bas pour ne pas déranger.
او آرام صحبت میکند تا مزاحم نشود.
Elle marche bas dans la maison pour ne pas faire de bruit.
او در خانه پایین راه میرود تا سر و صدا نکند.
Les bas
[gender: plural]
01
جوراب ساقه بلند (زنانه)
مثالها
Elle porte des bas noirs avec sa robe.
او جوراب سیاه با لباسش میپوشد.
Les bas sont déchirés, il faut en acheter des nouveaux.
جورابها پاره شدهاند، باید جورابهای جدیدی بخریم.
02
پایین
مثالها
En bas, il y a un jardin.
در پایین، یک باغ وجود دارد.
Elle habite en bas de la colline.
او پایین تپه زندگی میکند.



























