جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to float around
/flˈoʊt ɐɹˈaʊnd/
/flˈəʊt ɐɹˈaʊnd/
float aboutto float around
[phrase form: float]
01
به سرعت اطراف پخش شدن
(of ideas, rumors, etc.) to be widely discussed or heard among people without a known or confirmed source
مثالها
Rumors of a new merger are floating around the company, but no one knows the details.
شایعاتی درباره ادغام جدید در شرکت در جریان است، اما هیچکس جزئیات را نمیداند.
The idea of a team-building event has been floating around the office for a while, but there's no official plan.
ایده یک رویداد تیمسازی مدتی است که در دفتر میچرخد، اما برنامه رسمی وجود ندارد.
02
در اطراف پرسه زدن, جایی در نزدیکی بودن
to exist in a space without a fixed or known location
مثالها
I ca n't find my keys, but they must be floating around here somewhere.
من کلیدهایم را پیدا نمیکنم، اما باید جایی اینجا باشند.
I ca n't find my glasses, but they must be floating around the house somewhere.
من نمیتوانم عینکم را پیدا کنم، اما باید جایی در خانه پرسه بزند.
03
شناور شدن در اطراف, بی هدف حرکت کردن
to move or drift aimlessly or freely
مثالها
The autumn leaves from the tree floated around the garden in the gentle breeze.
برگهای پاییزی از درخت در نسیم ملایم در باغ میچرخیدند.
Dust particles often float around in the air, especially in sunbeams.
ذرات گرد و غبار اغلب در هوا شناور میشوند، به ویژه در پرتوهای خورشید.
