جستجو
to float around
[phrase form: float]
01
به سرعت اطراف پخش شدن
(of ideas, rumors, etc.) to be widely discussed or heard among people without a known or confirmed source
Example
Rumors of a new merger are floating around the company, but no one knows the details.
شایعاتی درباره یک ادغام جدید در شرکت پخش شده است، اما هیچ‌کس جزئیات آن را نمی‌داند.
The idea of a team-building event has been floating around the office for a while, but there's no official plan.
ایده یک رویداد تیم‌سازی مدتی است که در دفتر پخش شده، اما هیچ برنامه رسمی وجود ندارد.
02
گشتن, پریشان بودن
to exist in a space without a fixed or known location
Example
I ca n't find my keys, but they must be floating around here somewhere.
من نمی‌توانم کلیدهایم را پیدا کنم، اما حتماً باید در اینجا در حال گشتن باشند.
I ca n't find my glasses, but they must be floating around the house somewhere.
من عینک‌هایم را پیدا نمی‌کنم، اما آن‌ها باید در جایی از خانه بگردند.
03
به پرواز درآوردن, پراکنده شدن
to move or drift aimlessly or freely
Example
The autumn leaves from the tree floated around the garden in the gentle breeze.
برگ‌های پاییزی از درخت در نسیم ملایم در باغ به پرواز درآمدند.
Dust particles often float around in the air, especially in sunbeams.
ذرات گرد و غبار معمولاً در هوا پراکنده می‌شوند، به ویژه در پرتوهای آفتاب.
کلمات نزدیک
