جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
downright
مثالها
What you just said is a downright falsehood.
چیزی که شما گفتید یک دروغ کامل است.
The storm was a downright disaster for the entire region.
طوفان یک فاجعه کامل برای کل منطقه بود.
02
صریح, مستقیم
direct and frank, especially in speech or behavior
مثالها
She gave a downright answer that silenced the room.
او پاسخی صریح داد که اتاق را به سکوت کشاند.
He 's a downright person who never sugarcoats the truth.
او یک فرد رک و راست است که هرگز حقیقت را شیرین نمیکند.
downright
01
واقعاً, بسیار
in an extreme or absolute way, often used to intensify
مثالها
The food was downright disgusting.
غذا کاملاً تهوعآور بود.
She looked downright furious when she walked in.
وقتی وارد شد، کاملاً عصبانی به نظر میرسید.
