جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
bronzed
مثالها
Her bronzed complexion was a result of spending hours at the beach.
رنگ برنزه پوست او نتیجه گذراندن ساعاتی در ساحل بود.
The statue had a smooth, bronzed finish that gleamed in the sunlight.
مجسمه یک پرداخت صاف و برنزهای داشت که در نور خورشید میدرخشید.
درخت واژگانی
bronzed
bronze



























