جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
tanned
مثالها
His tanned skin showed he spent a lot of time outdoors.
پوست برنزه او نشان میداد که زمان زیادی را در فضای باز میگذراند.
The surfers were all tanned from hours in the sun.
همه موجسواران از ساعتها بودن در آفتاب برنزه شده بودند.
02
دباغی شده, تبدیل به چرم شده
converted to leather by a tanning agent



























