جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
suntanned
مثالها
His suntanned face and arms were evidence of his love for outdoor activities like hiking and swimming.
صورت و بازوهای برنزه او شواهدی از علاقهاش به فعالیتهای فضای باز مانند پیادهروی و شنا بود.
She returned from her tropical vacation with a beautifully suntanned complexion, the result of lounging by the pool for hours.
او از تعطیلات گرمسیری خود با پوستی زیبا برنزه بازگشت، نتیجهای از استراحت کنار استخر برای ساعاتی طولانی.
درخت واژگانی
suntanned
suntan



























