جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Bronze
01
برنز (فلز)
a reddish-brown alloy made primarily of copper combined with tin, and often small amounts of zinc, nickel, or other metals, to enhance strength and corrosion resistance
مثالها
Engineers selected phosphor bronze for the marine bearings because of its resistance to saltwater erosion.
مهندسان برنز فسفر را برای یاتاقانهای دریایی انتخاب کردند زیرا در برابر فرسایش آب شور مقاوم است.
Ancient Chinese artisans achieved remarkable detail in their ritual vessels by casting bronze.
صنعتگران باستانی چینی با ریختن برنز در ظروف آیینی خود به جزئیات قابل توجهی دست یافتند.
02
اثر برنزی (مجسمه و غیره)
a statue or any other artwork made of bronze
مثالها
The city erected a bronze in the town square to honor its founding fathers.
شهر یک مجسمه برنزی در میدان شهر نصب کرد تا بنیانگذارانش را گرامی بدارد.
The collector added a rare bronze to his collection of art from around the world.
کلکسیونر یک برنز نادر را به مجموعه هنری خود از سراسر جهان اضافه کرد.
bronze
01
برنزی, قهوهای مایل به قرمز
deep reddish-brown in color
مثالها
The sunset painted the sky with a soft bronze glow.
غروب خورشید آسمان را با درخششی نرم برنزی رنگ آمیزی کرد.
The autumn leaves took on a brilliant bronze color as they fell from the trees.
برگهای پاییزی هنگام ریزش از درختان به رنگ برنز درخشان درآمدند.
02
برنزی, ساخته شده از برنز
covered with or made of a reddish-brown metal named bronze
مثالها
The statue stood tall on its bronze pedestal in the town square.
مجسمه بر روی پایه برنزی خود در میدان شهر بلند ایستاده بود.
She wore a bronze necklace that complemented her warm-toned outfit.
او یک گردنبند برنزی به تن داشت که مکمل لباس گرم رنگش بود.
to bronze
مثالها
She bronzed beautifully after spending a week in the Caribbean.
او پس از گذراندن یک هفته در کارائیب به زیبایی برنزه شد.
His skin began to bronze after several days of outdoor activities.
پوست او پس از چند روز فعالیت در فضای باز شروع به برنزه شدن کرد.
02
برنزه کردن, رنگ برنزی زدن
to coat an object so that it has the color, sheen, or appearance of bronze
مثالها
The metalworker bronzed the iron fence panels to give them an aged, classical look.
فلزکار پانلهای نرده آهنی را برنزه کرد تا به آنها ظاهری کهنه و کلاسیک بدهد.
During restoration, the renovator will bronze the original doorknobs to match the building's historic fixtures.
در طول مرمت، مرمتکار دستگیرههای در اصلی را برنزه میکند تا با اتصالات تاریخی ساختمان مطابقت داشته باشد.
درخت واژگانی
bronzy
bronze
