جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
pungent
01
تند (طعم یا بو)
having a strong, sharp smell or taste that can be overpowering and somewhat unpleasant
مثالها
The pungent aroma of onions made her eyes water as she chopped them.
بوی تند پیاز باعث شد چشمانش در حالی که آن را خرد میکرد پر از اشک شود.
He wrinkled his nose at the pungent smell of the cheese left out on the counter.
او بینی خود را به بوی تند پنیر که روی پیشخوان مانده بود، چروک داد.
مثالها
The pungent thorns of the rose bush were capable of wounding anyone who tried to pick the flowers.
خارهای تیز بوته گل رز میتوانستند هر کسی را که سعی میکرد گلها را بچیند، زخمی کنند.
The pungent spikes on the pufferfish are not only sharp but also venomous, making them dangerous.
خارهای تیز ماهی بادکنکی نه تنها تیز بلکه سمی هستند که آنها را خطرناک میکند.
مثالها
Her pungent critique of the proposal left the team feeling disheartened and defensive.
نقد تند او از پیشنهاد، تیم را دلسرد و دفاعی برجای گذاشت.
The article was filled with pungent remarks about the politician's controversial policies.
مقاله پر از اظهارات تند درباره سیاستهای جنجالی سیاستمدار بود.
درخت واژگانی
pungently
pungent
pung
