جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
acerbic
01
ترشمزگی, گس
having a sour, bitter, and acidic taste that is often unpleasant
مثالها
The acerbic flavor of the grapefruit made her wince.
طعم تند گریپفروت باعث شد که او چهره در هم کشید.
He grimaced at the acerbic bite of the unripe lemon.
او از گزش تند و ترش لیموی نارس چهره در هم کشید.
مثالها
Her acerbic comments about the project left everyone feeling demoralized and uncomfortable.
نظرات تلخ او درباره پروژه همه را دلسرد و ناراحت کرد.
The critic ’s acerbic review of the film was filled with sharp and cutting remarks.
بررسی تلخ منتقد از فیلم پر از اظهارات تند و برنده بود.
درخت واژگانی
acerbic
acerb
