جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
grand
01
بزرگ, وسیع
مثالها
C' est une grande ville avec beaucoup d' habitants.
این یک شهر بزرگ با ساکنان زیادی است.
Nous avons une grande maison à la campagne.
ما یک خانه بزرگ در حومه شهر داریم.
02
قدبلند, بلند
مثالها
Il est grand et mince.
او قد بلند و لاغر است.
Elle est une fille grande pour son âge.
او یک دختر بلندقد برای سنش است.
03
دراز, کشیده
مثالها
Elle a de grandes jambes fines.
او پاهای بلند باریکی دارد.
Le tuyau est trop grand pour ce robinet.
لوله خیلی بزرگ برای این شیر است.
04
بالغ, بزرگ
مثالها
Il est grand maintenant, il peut prendre ses décisions.
او بزرگ شده حالا، میتواند تصمیمات خودش را بگیرد.
Une personne grande doit assumer ses responsabilités.
یک فرد بزرگ باید مسئولیتهای خود را بپذیرد.
05
بلند (صدا), مهیب
مثالها
Il a une voix grande qui remplit toute la pièce.
او صدای بلندی دارد که کل اتاق را پر میکند.
La musique est trop grande pour mes oreilles.
موسیقی برای گوشهای من خیلی بلند است.
06
مشهور, موثر، معتبر، صاحبنام
مثالها
C' est un grand artiste reconnu dans le monde entier.
او یک هنرمند بزرگ است که در سراسر جهان شناخته شده است.
Une grande actrice du cinéma français.
یک بازیگر بزرگ سینمای فرانسه.
07
مهم, خاص، استثنائی
مثالها
C' est un projet grand pour notre entreprise.
این یک پروژه بزرگ برای شرکت ما است.
Il a joué un rôle grand dans cette réussite.
او نقش بزرگی در این موفقیت ایفا کرد.
Le grand
[female form: grande][gender: masculine]
01
آدم بزرگ, بالغ
مثالها
Mon fils est maintenant un grand.
پسر من اکنون یک بزرگسال است.
Elle est devenue une grande responsable à l' âge de vingt ans.
او در سن بیست سالگی به یک مسئول بزرگ تبدیل شد.
02
آدم قدبلند
مثالها
C' est un grand dans ma classe.
Grand یک فرد بلندقد در کلاس من است.
La grande joueuse de basket est très connue.
بازیکن بسکتبال بلندقد بسیار معروف است.



























