جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
découvrir
01
کشف کردن, آشکار کردن
مثالها
Ils ont découvert une île inconnue.
آنها یک جزیره ناشناخته را کشف کردند.
Elle a découvert un nouveau restaurant en ville.
او یک رستوران جدید در شهر کشف کرد.
02
پرده برداشتن, برملا کردن
مثالها
Le journaliste a découvert un scandale politique.
روزنامهنگار یک رسوایی سیاسی را افشا کرد.
Elle a découvert la vérité sur l' affaire.
او حقیقت را درباره پرونده کشف کرد.
03
دیدن, تشخیص دادن
مثالها
J' ai découvert un oiseau rare dans le jardin.
من یک پرنده نادر در باغ کشف کردم.
Elle a découvert une erreur dans le document.
او یک اشتباه در سند کشف کرد.
04
لباس خود را درآوردن
مثالها
Il fait chaud, tu peux te découvrir un peu.
هوا گرم است، میتوانی کمی لباست را کم کنی.
En entrant dans l' église, il s' est découvert la tête.
هنگام ورود به کلیسا، او کلاهش را برداشت.
05
(هوا) باز شدن, روشن شدن
مثالها
Le ciel commence à se découvrir.
آسمان شروع به صاف شدن میکند.
Après la pluie, le temps s' est découvert.
بعد از باران، هوا صاف شد.
06
در خود متوجه شدن, متوجه شدن
مثالها
Elle s' est découverte une passion pour la peinture.
او در خودش یک علاقه به نقاشی کشف کرد.
En voyageant seul, il s' est découvert plus courageux qu' il ne pensait.
در حالی که تنها سفر میکرد، کشف کرد که شجاعتر از آن چیزی است که فکر میکرد.



























