جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
baisser
01
پایین آوردن (پرده، شیشه و...)
مثالها
Il baisse la vitre de la voiture.
او شیشه ماشین را پایین میآورد.
Elle a baissé les rideaux avant la tombée de la nuit.
او پردهها را قبل از غروب آفتاب پایین کشید.
02
کم کردن, کاهش دادن، پایین آوردن
مثالها
Le gouvernement a baissé les taxes cette année.
دولت امسال مالیات را کاهش داد.
Il faut baisser le volume de la musique.
باید صدای موسیقی را کم کرد.
03
پایین آمدن, کاهش یافتن، کم شدن
مثالها
La température baisse en hiver.
دما در زمستان پایین میآید.
Les prix ont baissé après les soldes.
قیمتها پس از حراجها کاهش یافت.
04
افت کردن, بدتر شدن
مثالها
Sa santé a baissé après la maladie.
سلامتی او پس از بیماری کاهش یافته است.
Les résultats de l' entreprise ont baissé ce trimestre.
نتایج شرکت در این سهماهه کاهش یافته است.
05
خم شدن, دولا شدن
مثالها
Il se baisse pour ramasser le livre.
او خم میشود تا کتاب را بردارد.
Elle se baisse pour regarder sous la table.
او خم میشود تا زیر میز را نگاه کند.
06
به پایین انداختن (سر، دست و...), خم کردن
مثالها
Il a baissé la tête en signe de respect.
او به نشانه احترام سرش را پایین آورد.
Elle baisse les yeux quand elle est timide.
وقتی خجالتی است، چشمهایش را پایین میآورد.



























