جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
conducir
01
راندن
مثالها
Conduzco mi coche al trabajo todos los días.
هر روز ماشینم را به سر کار رانندگی میکنم.
Él conduce el autobús escolar.
او اتوبوس مدرسه را میراند.
1.1
رانندگی کردن, راندن
Intransitive
مثالها
Conducir en la ciudad puede ser difícil.
رانندگی در شهر میتواند دشوار باشد.
Aprendí a conducir cuando tenía dieciocho años.
من رانندگی را یاد گرفتم وقتی هجده ساله بودم.
02
منجر شدن
مثالها
La falta de agua puede conducir a enfermedades.
کمبود آب میتواند منجر به بیماریها شود.
Ese error condujo al fracaso del proyecto.
آن اشتباه منجر به شکست پروژه شد.
03
مدیریت کردن, اداره کردن
مثالها
Él conduce una empresa de tecnología.
او مدیریت میکند یک شرکت فناوری.
Conducen el restaurante familiar desde hace años.
آنها سالهاست که رستوران خانوادگی را مدیریت میکنند.
04
رسیدن (به جای خاصی)
مثالها
Este camino conduce al parque.
این جاده به پارک منتهی میشود.
La señal conduce a la salida principal.
علامت منتهی میشود به خروجی اصلی.
05
منتقل کردن
مثالها
El río conduce el agua hacia el lago.
رودخانه آب را به سمت دریاچه هدایت میکند.
El barco conduce mercancías al puerto.
کشتی کالاها را به بندر منتقل میکند.



























