جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Husky
husky
مثالها
The husky firefighter effortlessly lifted the heavy equipment during the rescue operation.
آتشنشان قویهیکل به راحتی تجهیزات سنگین را در عملیات نجات بلند کرد.
The husky man easily pushed the stalled car to the side of the road.
مرد قویهیکل به راحتی ماشین خراب را به کنار جاده هل داد.



























