جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
raspy
مثالها
The singer's raspy voice added a unique and gritty texture to the blues song.
صدای خشن خواننده بافت منحصر به فرد و زمختی به آهنگ بلوز اضافه کرد.
The old record player emitted a raspy crackling sound as it played the worn vinyl.
پخشکننده قدیمی صدای خشن و ترق تروقی از خودش خارج میکرد وقتی که وینیل فرسوده را پخش میکرد.
درخت واژگانی
raspy
rasp



























