جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to explicate
01
توضیح دادن
to explain or interpret something in a clear and detailed manner, often uncovering deeper meanings
مثالها
The professor asked him to explicate the theory behind the experiment.
استاد از او خواست که نظریه پشت آزمایش را توضیح دهد.
She took the time to explicate the complex process step by step.
او وقت گذاشت تا فرآیند پیچیده را قدم به قدم توضیح دهد.
02
بسط دادن (نظریه یا فرضیه)
to develop and expand ideas, concepts, and frameworks through logical deduction
مثالها
In the scientific paper, the researchers aimed to explicate their new theory by providing supporting evidence and systematically addressing alternative explanations.
در مقاله علمی، محققان قصد داشتند نظریه جدید خود را با ارائه شواهد حمایتی و پرداختن سیستماتیک به توضیحات جایگزین تبیین کنند.
Academics continue pushing to elaborate and explicate evolutionary theory by debating nuanced ideas like levels of selection theory.
دانشمندان همچنان به تلاش برای بسط و توضیح نظریه تکامل با بحث در مورد ایدههای ظریف مانند سطوح نظریه انتخاب ادامه میدهند.
درخت واژگانی
explication
explicate
