جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Backside
Slang
مثالها
He slipped on the wet floor and landed on his backside.
او روی کف خیس لیز خورد و روی کونش فرود آمد.
The toddler fell onto his backside and giggled.
کودک روی کونش افتاد و خندید.
02
پشت, طرف عقب
the surface or part of something that is opposite to the front
مثالها
The painting 's details extended to its backside.
جزئیات نقاشی تا پشت آن امتداد داشت.
He found the instructions written on the backside of the manual.
او دستورالعملها را روی پشت دفترچه راهنما پیدا کرد.
درخت واژگانی
backside
back
side
