جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le titre
[gender: masculine]
01
عنوان, تیتر
مثالها
Le titre de ce livre est très intéressant.
عنوان این کتاب بسیار جالب است.
Tu as oublié de mettre un titre à ton article.
شما فراموش کردید که یک عنوان برای مقالهی خود قرار دهید.
02
بلیط اعتباری (مترو، اتوبوس)
مثالها
Il faut acheter un titre avant de monter dans le métro.
قبل از سوار شدن به مترو باید یک بلیط بخرید.
Ce titre est valable pendant une heure.
این بلیط به مدت یک ساعت معتبر است.
03
لقب, مقام
مثالها
Il est le titre de champion d' Europe en tennis.
او عنوان قهرمان اروپا در تنیس است.
Elle détient le titre d' impératrice.
او عنوان امپراتریس را در اختیار دارد.
04
مدرک
مثالها
Il a obtenu un titre en médecine.
او یک مدرک در پزشکی به دست آورد.
Ce titre prouve que tu as fini tes études.
این مدرک ثابت میکند که تحصیلات خود را به پایان رساندهاید.
05
سِمت, پست، جایگاه شغلی
مثالها
Il a obtenu un titre élevé dans l' armée.
او یک عنوان بلند در ارتش به دست آورد.
Son titre dans l' entreprise est directeur des ventes.
عنوان او در شرکت مدیر فروش است.



























