جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La toile
[gender: feminine]
01
برزنت, پارچه
مثالها
J' ai acheté un sac en toile pour mon voyage.
من یک کیف برزنت برای سفرم خریدم.
Les toiles de tente sont imperméables.
پارچههای چادر ضد آب هستند.
02
بوم نقاشی, تابلو نقاشی
مثالها
L' artiste a accroché une toile vierge sur le chevalet.
هنرمند یک بوم خالی را روی سهپایه آویزان کرد.
Cette toile abstraite a été peinte à l' huile.
این بوم انتزاعی با رنگ روغن نقاشی شده است.
03
تار
مثالها
La rosée du matin brillait sur la toile d' araignée.
شبنم صبحگاهی روی تار عنکبوت میدرخشید.
J' ai nettoyé les toiles dans le coin du plafond.
من تارهای عنکبوت را در گوشه سقف تمیز کردم.
04
اینترنت, وب
مثالها
Il a trouvé cette information sur la Toile.
او این اطلاعات را در وب پیدا کرد.
La Toile regorge de fausses nouvelles.
شبکه پر از اخبار جعلی است.



























