جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
taire
01
سکوت کردن, ساکت ماندن، ساکت شدن
مثالها
Il s' est tu dès qu' il a vu le professeur.
به محض دیدن معلم ساکت شد.
Les enfants doivent se taire pendant le film.
کودکان باید در طول فیلم ساکت بمانند.
02
نگفتن, پنهان کردن
مثالها
Il a tu la vérité pendant des années.
او سالها حقیقت را پنهان کرد.
Elle a tu ses sentiments pour ne pas le gêner.
او احساساتش را پنهان کرد تا او را اذیت نکند.
03
جلوی دهان خود را گرفتن, فاش نکردن
مثالها
Il voulait protester, mais il s' est tu au dernier moment.
میخواست اعتراض کند، اما در آخرین لحظه سکوت کرد.
Elle s' est tue pour ne pas blesser son ami.
او سکوت کرد تا به دوستش آسیب نرساند.



























