جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
exprimer
01
بیان کردن, نشان دادن
مثالها
Elle exprime toujours ses opinions avec franchise.
او همیشه نظراتش را صادقانه بیان میکند.
Il est difficile d' exprimer ses émotions parfois.
گاهی اوقات بیان کردن احساساتتان دشوار است.
02
حاکی بودن از, نشانه (چیزی) بودن
مثالها
Cette formule exprime la relation entre la vitesse et le temps.
این فرمول رابطه بین سرعت و زمان را بیان میکند.
Le peintre exprime ses idées par des couleurs vives.
نقاش ایدههایش را با رنگهای روشن بیان میکند.
03
گرفتن (آبمیوه), درآوردن
مثالها
Il exprime les oranges pour faire du jus frais.
او برای درست کردن آب تازه، پرتقالها را میفشارد.
Elle exprime le citron avant de le verser dans la recette.
او قبل از ریختن آن در دستور غذا، لیمو را میفشارد.
04
افکار خود را بیان کردن, حرف خود را زدن
مثالها
Il a du mal à s' exprimer en public.
او در بیان خود در جمع مشکل دارد.
Elle s' exprime avec clarté et assurance.
او خود را بیان میکند با وضوح و اطمینان.



























