جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La cour
[gender: feminine]
01
حیاط
مثالها
Les enfants jouent dans la cour de l' école.
بچهها در حیاط مدرسه بازی میکنند.
Il y a un arbre au milieu de la cour.
یک درخت در وسط حیاط وجود دارد.
02
دادگاه, دیوان، محکمه
مثالها
L' accusé doit comparaître devant la cour demain.
متهم باید فردا در دادگاه حاضر شود.
La cour a rendu son verdict.
دادگاه حکم خود را صادر کرد.
03
دربار, دیوان
مثالها
Le roi était entouré de sa cour dans la grande salle.
پادشاه در تالار بزرگ توسط درباریان خود احاطه شده بود.
Elle a été invitée à la cour du roi Louis XIV.
او به دربار پادشاه لویی چهاردهم دعوت شد.
04
نامزدبازی, خواستگاری کردن، خاطرخواه بودن
مثالها
Il lui fait la cour depuis des mois.
او ماههاست که به او عشقبازی میکند.
Elle aimait être le centre de la cour de plusieurs prétendants.
او دوست داشت مرکز خواستگاری چند خواستگار باشد.
05
حلقه (افراد)
مثالها
Il est toujours entouré d' une petite cour d' admirateurs.
او همیشه توسط یک حلقه کوچک از تحسینکنندگان احاطه شده است.
La chanteuse célèbre avait une cour fidèle autour d' elle.
خواننده مشهور یک حاشیهنشینان وفادار در اطراف خود داشت.



























