جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
coucou
01
سلام
مثالها
Coucou, comment tu vas aujourd'hui ?
Coucou، امروز چطوری؟
Coucou les amis, je suis là.
سلام دوستان، من اینجا هستم.
02
دالی [برای غافلگیر کردن و...]
مثالها
Coucou ! Je t' ai trouvé derrière le rideau.
دالی! تو را پشت پرده پیدا کردم.
Elle dit coucou à ses amis en entrant dans la pièce.
او هنگام ورود به اتاق به دوستانش سلام میگوید.
Le coucou
[gender: masculine]
01
فاخته, کوکو
مثالها
Le coucou chante au printemps dans les bois.
فاخته در بهار در جنگل آواز میخواند.
Les coucous déposent leurs œufs dans le nid d' autres oiseaux.
کوکوها تخمهای خود را در لانه پرندگان دیگر میگذارند.
02
ساعت کوکو, ساعت دیواری با صدای فاخته
مثالها
Le coucou sonne toutes les heures dans le salon.
ساعت کوکو هر ساعت در اتاق نشیمن به صدا درمیآید.
J' ai acheté un coucou traditionnel en Allemagne.
من یک ساعت کوکو سنتی در آلمان خریدم.
03
گل پریمولا وریس (نوعی پامچال)
مثالها
Le coucou fleurit au début du printemps dans le jardin.
گل پامچال در ابتدای بهار در باغ شکوفا میشود.
Les enfants aiment cueillir des coucous dans les champs.
کودکان دوست دارند در مزارع پامچال بچینند.
04
هواپیمای قدیمی, طیاره
مثالها
Le coucou a atterri doucement sur le terrain d' aviation.
کوکو به آرامی در فرودگاه فرود آمد.
Mon grand-père possède un coucou qu' il restaure.
پدربزرگ من یک کوکو دارد که آن را مرمت میکند.



























