جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
confier
01
در میان گذاشتن, بیان کردن
مثالها
Je lui confie mon secret.
من رازم را به او میسپارم.
Le directeur confie une mission importante à l' employé.
مدیر یک مأموریت مهم را به کارمند میسپارد.
02
اعتماد داشتن, اطمینان داشتن
مثالها
Elle se confie toujours à sa meilleure amie.
او همیشه به بهترین دوستش رازهایش را میگوید.
Je me confie rarement aux autres.
من به ندرت به دیگران اعتماد میکنم.
03
دادن, گذاشتن
مثالها
Je lui confie mon sac pendant mon absence.
من کیفم را در غیابم به او میسپارم.
Elle a confié le bébé à la nourrice.
او کودک را به پرستار سپرد.



























