جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
bouffer
01
خوردن (زبان کوچه بازاری), لمباندن
مثالها
J' ai bouffé un kebab en vitesse.
من خوردم یک کباب خیلی سریع.
Les mecs ont tout bouffé sans rien laisser.
بچهها همه چیز را بلعیدند و چیزی باقی نگذاشتند.
02
مصرف کردن
مثالها
Ce vieux climatiseur bouffe toute l' électricité.
این کولر قدیمی تمام برق را میخورد.
Les frais fixes bouffent 70 % de nos revenus.
هزینههای ثابت 70% درآمد ما را میبلعند.
03
پف کردن, باد کردن
مثالها
Cette doublure fait bouffer les manches.
این آستر باعث باد کردن آستینها میشود.
Le coton bouffe après le lavage.
پنبه پس از شستشو حجیم میشود.



























