جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
bouger
01
تکان خوردن, حرکت کردن
مثالها
Ne bouge pas pendant la photo.
در حین عکس گرفتن تکان نخور.
Le chat a bougé quand j' ai ouvert la porte.
وقتی در را باز کردم گربه تکان خورد.
02
تکان دادن
مثالها
Peux - tu bouger cette table, s' il te plaît ?
میتوانی این میز را جابهجا کنی، لطفاً؟
Il a bougé la tête pour dire non.
او سرش را تکان داد تا بگوید نه.



























