جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
bouillir
01
جوشیدن, به جوش آمدن
مثالها
L' eau commence à bouillir à 100 ° C.
آب در 100 درجه سانتیگراد شروع به جوشیدن میکند.
Fais bouillir le lait avant de l' utiliser.
قبل از استفاده شیر را بجوشانید.
02
حرص و جوش زدن, حرص خوردن
مثالها
Il bouillait de rage après l' injustice.
او بعد از بیعدالتی از خشم میجوشید.
Je la voyais bouillir intérieurement pendant la réunion.
من میدیدم که او در طول جلسه در درون میجوشید.



























