جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
ductile
مثالها
The sculptor used the ductile clay to mold intricate figurines with delicate details.
مجسمهساز از خاک رس انعطافپذیر برای قالبگیری مجسمههای پیچیده با جزئیات ظریف استفاده کرد.
Copper's ductile nature allows artisans to fashion it into elaborate sculptures and ornaments.
طبیعت چکشخوار مس به صنعتگران اجازه میدهد تا آن را به مجسمهها و تزئینات پیچیده تبدیل کنند.
02
مهارپذیر, مطیع، سربهراه
easily influenced or adaptable
مثالها
Sarah 's ductile personality made her an ideal candidate for leadership roles, as she could adapt to different team dynamics with ease.
شخصیت انعطافپذیر سارا او را به یک نامزد ایدهآل برای نقشهای رهبری تبدیل کرد، زیرا او میتوانست به راحتی با پویاییهای مختلف تیم سازگار شود.
The marketing strategy was designed to appeal to the ductile nature of consumers, adapting swiftly to changing trends in the market.
استراتژی بازاریابی به گونهای طراحی شده بود که به طبیعت انعطافپذیر مصرفکنندگان متوسل شود و به سرعت به روندهای در حال تغییر بازار واکنش نشان دهد.
درخت واژگانی
ductileness
ductile



























