جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
accurately
مثالها
The scientist measured the temperature accurately using calibrated instruments.
دانشمند دما را به دقت با استفاده از ابزارهای کالیبره شده اندازه گیری کرد.
The survey was conducted accurately to gather reliable data.
نظرسنجی به دقت انجام شد تا دادههای قابل اعتمادی جمعآوری شود.
مثالها
The basketball player correctly aimed for the hoop and scored.
بازیکن بسکتبال به درستی به حلقه هدف گرفت و امتیاز گرفت.
The missile was launched correctly and hit the designated target.
موشک با دقت پرتاب شد و به هدف تعیین شده برخورد کرد.
1.2
به طور دقیق, دقیقاً
in an exact or precise manner
مثالها
The carpenter correctly measured the length before cutting the wood.
نجار قبل از بریدن چوب طول را به درستی اندازه گرفت.
Please enter your details correctly on the form.
لطفاً جزئیات خود را به درستی در فرم وارد کنید.
درخت واژگانی
inaccurately
accurately
accurate
accur



























