جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
liegen
01
دراز کشیدن, خوابیدن
مثالها
Er liegt im Bett und schläft.
او دراز کشیده است در تخت و میخوابد.
Sie liegt auf dem Sofa und schaut fern.
او روی مبل دراز میکشد و تلویزیون تماشا میکند.
02
قرار داشتن (بهصورت افقی), بودن
مثالها
Das Buch liegt auf dem Tisch.
کتاب روی میز قرار دارد.
Der Hund liegt auf dem Boden.
سگ دراز کشیده روی زمین است.
03
تکیه داشتن
مثالها
Er liegt an der Wand und liest ein Buch.
او تکیه میدهد به دیوار و کتابی میخواند.
Der Tisch liegt an der Wand.
میز به دیوار تکیه داده است.
04
تقصیر (کسی) بودن
مثالها
Es liegt an ihm, dass wir zu spät sind.
بر عهده اوست که ما دیر کردیم.
Die Probleme liegen bei der Firma.
مشکلات بر عهده شرکت است.
05
خوب بودن, علاقه، سلیقه، استعداد و ... را داشتن
مثالها
Musik liegt ihm sehr.
موسیقی خیلی بهش میآید.
Mathematik liegt mir nicht.
ریاضیات به من خوش نمیآید.
06
بر دوش کسی بودن
مثالها
Die Entscheidung liegt bei dir.
Die Verantwortung liegt auf seinen Schultern.



























