جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
sonner
01
زنگ خوردن
مثالها
Le réveil sonne à 7h tous les matins.
زنگ هشدار هر روز صبح ساعت 7 زنگ میزند.
Les cloches de l' église sonnent pour le mariage.
زنگهای کلیسا برای عروسی به صدا درمیآیند.
02
زنگ در را زدن, دکمه زنگ در را فشار دادن
مثالها
Je suis arrivé et j' ai sonné chez toi, mais pas de réponse.
من رسیدم و زنگ در را در خانهات زدم، اما پاسخی نبود.
Elle sonne toujours deux fois par habitude.
زنگ میزند همیشه دو بار از روی عادت.



























