جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
rompre
01
قطع رابطه کردن, (از هم) جدا شدن
مثالها
Ils ont rompu après trois ans de mariage.
آنها پس از سه سال ازدواج جدایی گرفتند.
Elle a rompu avec son associé pour des raisons financières.
او به دلایل مالی با شریک تجاری خود قطع رابطه کرد.



























