جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
remarquer
01
ملاحظه کردن, مشاهده کردن، دیدن
مثالها
J' ai remarqué une tache sur ta chemise.
من متوجه شدم یک لکه روی پیراهنت است.
Elle a remarqué que la voiture était garée devant la maison.
او متوجه شد که ماشین جلوی خانه پارک شده بود.
02
اشاره کردن, توجه دادن
مثالها
Le professeur a remarqué l' effort de l' élève.
معلم متوجه تلاش دانشآموز شد.
Elle a remarqué que la soupe était trop salée.
او متوجه شد که سوپ خیلی شور بود.



























