جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
relâcher
01
آزاد کردن, آزادشدن، ول کردن، رها کردن
مثالها
Les gardes ont relâché le prisonnier après l' enquête.
نگهبانان پس از تحقیق زندانی را آزاد کردند.
Nous devons relâcher les oiseaux blessés après leur guérison.
ما باید پرندگان زخمی را پس از بهبودی رها کنیم.
02
شل کردن, سست کردن
مثالها
Relâchez un peu la corde, elle est trop tendue.
شل کن کمی طناب را، خیلی سفت است.
Le médecin lui dit de relâcher ses muscles.
پزشک به او میگوید که عضلاتش را شل کند.
03
سستی کردن, شل گرفتن، اهمال کردن
مثالها
L' équipe se relâche en fin de match.
تیم در پایان بازی شل میشود.
La discipline s' est relâchée cette année.
انضباط امسال شل شده است.



























