جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
raisonner
01
استدلال کردن, دلیل آوردن
مثالها
Il sait très bien raisonner dans les situations difficiles.
او میداند چگونه در موقعیتهای دشوار به خوبی استدلال کند.
Les enfants doivent apprendre à raisonner avant d' agir.
کودکان باید قبل از عمل کردن، استدلال کردن را یاد بگیرند.
02
(بر) سر عقل آوردن
مثالها
J' ai essayé de le raisonner, mais il n' écoute pas.
سعی کردم با او منطقی صحبت کنم، اما گوش نمیدهد.
Elle a réussi à raisonner son frère avant qu' il parte.
او موفق شد قبل از رفتن برادرش با او منطقی صحبت کند.
03
عاقل بودن, عقل خود را به کار انداختن
مثالها
Elle s' est raisonnée en se disant que tout irait bien.
او با گفتن اینکه همه چیز خوب خواهد شد، خود را استدلال کرد.
Il s' est raisonné pour ne pas abandonner.
او خود را متقاعد کرد که تسلیم نشود.



























