جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
pencher
01
خم کردن, دولا کردن
مثالها
Il penche la tête pour écouter.
او سرش را برای گوش دادن خم میکند.
Le vent fait pencher les arbres.
باد درختان را خم میکند.
02
خم شدن, دولا شدن
مثالها
Elle se penche pour ramasser ses clés.
او خم میشود تا کلیدهایش را بردارد.
Ne te penche pas par la fenêtre, c' est dangereux !
از پنجره خم نشو، خطرناک است!
03
تمایل به بررسی (چیزی) داشتن, پرداختن
مثالها
Les chercheurs se penchent sur ce phénomène depuis des années.
محققان سالهاست که بر این پدیده خم شدهاند.
Nous devons nous pencher sérieusement sur ce problème.
ما باید این مشکل را به طور جدی بررسی کنیم.



























