جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
L'obsession
[gender: feminine]
01
دلمشغولی, اشتغال ذهن
مثالها
Il a une obsession pour la propreté.
او وسواس به تمیزی دارد.
Son obsession pour le travail l' empêche de se détendre.
وسواس او نسبت به کار مانع از استراحت او میشود.



























