جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
obscur
01
تاریک
مثالها
La pièce était trop obscure pour lire.
اتاق برای خواندن خیلی تاریک بود.
Nous avons marché dans un couloir obscur.
ما در یک راهرو تاریک راه رفتیم.
02
مبهم, گنگ، پیچیده، نامفهوم
مثالها
Son explication était obscure et confuse.
توضیح او مبهم و گیجکننده بود.
Ce texte ancien contient des passages obscurs.
این متن باستانی شامل بخشهای مبهم است.
03
ناشناخته, ناشناس، گمنام
مثالها
C' est un artiste obscur qui mérite d' être découvert.
او یک هنرمند ناشناخته است که سزاوار کشف شدن است.
Le village était un endroit obscur sur la carte.
روستا یک مکان مبهم روی نقشه بود.



























