جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
L'obscurité
[gender: feminine]
01
تاریکی
مثالها
L' obscurité de la nuit rendait la forêt inquiétante.
تاریکی شب جنگل را ترسناک میکرد.
Elle a allumé une lampe pour chasser l' obscurité.
او یک چراغ روشن کرد تا تاریکی را برطرف کند.
02
ابهام, پیچیدگی، گنگی
مثالها
L' obscurité de ce texte rend sa lecture difficile.
تاریکی این متن خواندن آن را دشوار میکند.
Il y a beaucoup d' obscurité dans ses explications.
در توضیحات او ابهام زیادی وجود دارد.



























