جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
déraper
01
لغزیدن, سر خوردن
مثالها
Il a dérapé sur la peau de banane et est tombé.
او روی پوست موز لغزید و افتاد.
J' ai dérapé en courant sous la pluie.
من در حال دویدن زیر باران لغزیدم.
02
منحرف شدن, از کنترل خارج شدن
مثالها
Les négociations ont dérapé en crise ouverte.
مذاکرات به بحران آشکار لغزید.
Son argumentaire a dérapé en attaques personnelles.
استدلال او به حملات شخصی لغزید.



























