جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
convenir
01
توافق کردن (بر)
مثالها
Nous avons convenu de partir à 8 heures.
ما توافق کردیم که ساعت 8 حرکت کنیم.
Ils ont convenu de se revoir la semaine prochaine.
آنها توافق کردند که هفته آینده دوباره ملاقات کنند.
02
پی بردن (به), متوجه شدن
مثالها
Il a convenu de son erreur.
او اعتراف کرد به اشتباهش.
Elle a convenu de ne pas avoir été claire.
او اعتراف کرد که واضح نبوده است.
03
مناسب بودن, به کار آمدن
مثالها
Ce travail me convient parfaitement.
این کار به طور کامل به من میآید.
Ce climat ne me convient pas du tout.
این آب و هوا اصلاً به من مناسب نیست.
04
(رنگ، لباس...) آمدن (به), جور بودن (با)
مثالها
Cette robe te convient vraiment bien.
این لباس واقعاً به شما میآید.
Cette couleur ne lui convient pas du tout.
مناسب بودن اصلاً به او نمیآید.



























