جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
deber
[past form: debí][present form: debo]
01
باید
مثالها
Debes estudiar para el examen.
باید برای امتحان مطالعه کنی.
Todos debemos respetar las reglas de tránsito.
همه ما باید قوانین ترافیک را رعایت کنیم.
02
بدهکار بودن
مثالها
Debo cien dólares a mi amigo.
من بدهکار صد دلار به دوستم هستم.
Ella le debe dinero al banco.
او به بانک پول بدهکار است.
03
احتمالاً
مثالها
Debe estar en casa ahora.
باید الان در خانه باشد.
Hace frío, debe de nevar pronto.
هوا سرد است، باید به زودی برف ببارد.
04
باید, بهتر است
مثالها
Deberías hablar con ella.
تو باید با او صحبت کنی.
Deberías descansar un poco.
باید کمی استراحت کنی.



























