جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
gritty
مثالها
The sandpaper had a gritty texture, perfect for smoothing rough surfaces.
کاغذ سنباده بافتی دانهدار داشت، که برای صاف کردن سطوح زبر عالی بود.
The concrete pathway was gritty underfoot, showcasing its durability.
مسیر بتنی زیر پا دانهدار بود، که دوام آن را نشان میداد.
02
باجرئت, کلهشق
displaying courage and determination in challenging situations
مثالها
Her gritty resolve helped her achieve her dreams.
عزم راسخ او به او کمک کرد تا رویاهایش را محقق کند.
The novel features a gritty protagonist who never gives up.
رمان دارای شخصیت اصلی مقاومی است که هرگز تسلیم نمیشود.
مثالها
The gritty film did n't shy away from the struggles of its characters.
فیلم خشن از مبارزات شخصیتهایش دوری نکرد.
Critics applauded the author 's gritty narrative that reflected societal issues.
منتقدان از روایت خشن نویسنده که مسائل اجتماعی را منعکس میکرد، تقدیر کردند.
درخت واژگانی
gritty
grit
