جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
grainy
مثالها
With its tiny particles, the face scrub was grainy, gently cleansing the skin.
با ذرات ریز خود، اسکراب صورت دانهدار بود و پوست را به آرامی تمیز میکرد.
The mustard had a grainy consistency, with visible mustard seeds giving it texture.
خردل یک قوام دانهدار داشت، با دانههای خردل قابل مشاهده که به آن بافت میداد.
درخت واژگانی
graininess
grainy
grain



























