جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
foolish
مثالها
It was a foolish gamble to invest all his money in one stock.
سرمایهگذاری تمام پولش در یک سهام یک قمار احمقانه بود.
She made a foolish promise without considering the consequences.
او بدون در نظر گرفتن عواقب، قول احمقانهای داد.
مثالها
He was foolish enough to believe he could win the lottery without buying a ticket.
او به اندازهای احمق بود که باور کند میتواند بدون خرید بلیط در قرعهکشی برنده شود.
He was foolish to think he could learn a new language in a week.
او احمق بود که فکر میکرد میتواند در یک هفته یک زبان جدید یاد بگیرد.
درخت واژگانی
foolishly
foolishness
foolish
fool



























