جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
enormous
01
عظیم, خیلی بزرگ، بسیار زیاد
extremely large in physical dimensions
مثالها
The enormous elephant towered over the other animals at the zoo.
فیل عظیم بر فراز دیگر حیوانات در باغ وحش ایستاده بود.
They built an enormous skyscraper in the center of the city.
آنها یک آسمانخراش عظیم در مرکز شهر ساختند.
مثالها
She felt an enormous sense of accomplishment after completing the marathon.
او پس از اتمام ماراتن احساس عظیمی از دستاورد داشت.
The debate sparked an enormous interest in environmental issues among the students.
بحث علاقهای عظیم به مسائل محیط زیستی در میان دانشآموزان برانگیخت.
درخت واژگانی
enormously
enormousness
enormous
enorm
