جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
different
01
متفاوت, مختلف
not like another thing or person in form, quality, nature, etc.
مثالها
He had a different perspective on the movie.
او نگرش متفاوتی نسبت به فیلم داشت.
She studied different subjects in school, from math to history.
او مختلف موضوعات را در مدرسه مطالعه کرد، از ریاضیات تا تاریخ.
مثالها
The two plans offer different approaches to solving the same problem.
دو طرح، رویکردهای متفاوتی را برای حل یک مشکل ارائه میدهند.
He wore a completely different outfit to the event than the one he had planned.
او برای مراسم لباسی متفاوت با آنچه برنامهریزی کرده بود پوشید.
03
متفاوت, غیرمعمول
differing from all others; not ordinary
04
متفاوت, جدا
distinct or separate
درخت واژگانی
differential
differentiate
differently
different
differ
